اینه معنی ی زندگی؟
باید از اون سمت میرفتم؟
اینه اون آینده ی مشعشعی که میخاست منو به مدار زمین برسونه؟
اینن اون آدمایی که بخاطرشون محکوم شدم ؟
اگه اینه زندگی...
اگه واقعن باید پوست بندازم...
اگه یاد نگرفتم زندگی کنم...
و...
همین بازنده ی بی مصرف سربارو عینی کنم بهتره
شهر فرنگتون بوی گه میده
بزا من ببازمو شما ببرید
بزار من بمیرمو شما زندگی
...
من محکوم
بریز دیوارو
كاش واقعا سكانس اخر همين بود....لعنتي هي ادامه داره....هر روز بدتر از ديروز...
پاسخحذفمنم گاهي خوشحالم كه زياد باختم...زياد نخنديدم
منم همین احساس رو دارم. بردن توی همچین بازیایی ارزش نداره. همون بهتر که آدم نبرده باشه. همون بهتر...
پاسخحذفمن محکوم. بریز دیوار رو. آوار آجرهای...
گیرم، کاشکی لااقل آخرش باشه
ایشالا این بار آخرش باشه یا لااقل برا تنوع هم که شده شکلش عوض بشه
پاسخحذفسلام... تلخ بود! اما همیشه محکومیت دلیلی برای موندن زیر آوار نمیشه....
پاسخحذفاصل محکومیته ... آره میشه زیر آوار نبود
پاسخحذفيه روز يه اعدامي كه تو زندون خودكشي كرده بود تو يه يادداشت نوشته بود " در توجيه هميشه بازه اما تو به خودت دروغ نگي ازش تو نمي ري "
پاسخحذفماخيلي وقتها نفهم نيستيم ، نفهميدني ايم .
پژواك - پلان يكي مانده به آخر - داخلي - گوشه اي از زندگي