Powered By Blogger

۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه

125 - فراکسایش

مشت مشت قرصامو حب کردم
هی شب به شب، خاطراتتو نو کردم
تا دیشب...
هوا سنگین شد، انگار تا تجریش رفتم
دوباره جون گرفتی، اما نه برای من
تا دیشب...
تجاوز شد، تجاوز
به مغزم، به خاطراتم، به باورم
اما بازم تو به خواستت نرسیدی
آخه من مریضم، یه مریض داغون که عاشقته
دوباره بیا
من میخام برم پشت ماه قایم بشم، اونجا
من که می بینمت یوووهو، اما تو نمی تونی
جااااانمی...

۶ نظر:

  1. همیشه مبهمی تا حدودی...!چی جاااانمی...؟؟
    خوشم اومد (تجاوز شد به خاطراتم).

    پاسخ دادنحذف
  2. آی یارم بیا
    دلدارم بیا
    دل میل تو داره
    سزاوارم بیا


    با ریتم آهنگ کیوسک بخون.

    اگه بیایییی

    جااااانمییی

    پاسخ دادنحذف
  3. اما تو نمي توني.....نكته همين جاست ....

    پاسخ دادنحذف
  4. .
    .
    .

    عاشق می بینه . . . و معشوقی که عاشق نباشد می پندارد که عاشق احمق است . . .

    .
    .
    .

    پاسخ دادنحذف
  5. آخه من مریضم
    یه مریض داغون

    آخ سرم!

    پاسخ دادنحذف
  6. کاش هیشکی عاشقم نبود...
    یه دختره نشسته رو دیوار اتاقم و همش زل زده بهم

    فقط اون میدونه چقد تنهام وقتی همه فک میکنن خیلی خوشم

    پاسخ دادنحذف

برای راحتی در ارسال نظر از فایرفاکس استفاده کنید