خونه ها، محله ها و آدما، آروم و دوست داشتنی
آجرا، قرمز و نارنجی سوخته
درخت انار و بوته فلفل
گلای رز، شاپسند و عطر شب بو
...
خورشید دم غروب، آخر یه افق خیلی پهن
آتیش ها و صداهای نامفهوم و مرموز اون دور دورا
...
دخترک،
نقره ایی بود و من، مردد بین موندن و رفتن...
آجرا، قرمز و نارنجی سوخته
درخت انار و بوته فلفل
گلای رز، شاپسند و عطر شب بو
...
خورشید دم غروب، آخر یه افق خیلی پهن
آتیش ها و صداهای نامفهوم و مرموز اون دور دورا
...
دخترک،
نقره ایی بود و من، مردد بین موندن و رفتن...
من همونم...
پاسخحذفدرست برعکس پست من که ساختمونای سیمانی و دود و ترافیک گرفته بودش........نقره ای تردید نمیخواد...نقره است و ناب!
پاسخحذفاگه رفته بودي الان تو هم نقره اي بودي، خيلي تخ.مي ميشدي. تازه گوش هم نداشتي!
پاسخحذف...[یه نفس عمیق که آروم بیرون میاد و بهش میگن آه. ازونا که خیلی رومانتیکه]...
پاسخحذفحالا وقت خوابیدنه.
پاسخحذفخور و پف، پف، پف،................