Powered By Blogger

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

26 - هی تو

می گفت : اینجوریم باهات عزیزم
می گفت : چرا نباید باهات بمونم؟!
می گفت : آسمونو دوس دارم
می گفت : بوی ادکلنت خوبه
می گفت : عزیزم

اما نگفت تا کی

برای همین یه روز صب که بیدار شدم، فقط تونستم یه ته سیگار ماتیکی خوش رنگ پیدا کنم، همین.

۳ نظر:

  1. چقدر قابل حس بود
    مخصوصا اون می گفت : عزیزم.
    ولی خوب
    مثل نوشته های من
    "خوشایش" آدم نیست.

    پاسخ دادنحذف
  2. تا وقت گل نی.
    تا وقتی شما از خریت بیرون نیومدید.
    تا وقتی شما اسیر همین کلمه عزیزم هستید.
    و خلاصه...
    تا وقتی که منو نشناختی.

    پاسخ دادنحذف
  3. فششَک زنان روی دیوار۹ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۹:۲۵

    خیلی سخته!...خیلی!

    پاسخ دادنحذف

برای راحتی در ارسال نظر از فایرفاکس استفاده کنید